danialdanial، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

دانیال زرنگ مامان بابا

کیک تولد دانیال ******

کیک تولد دانیال که خیلی خوشگله و سلیقه بابا دامون و از ناتالی که یکی از بهترینهاست خریده. همه خوششون اومده بود و تازه و خوشمزه بود.(مبارکه پسر گلم- انشالله کیک عروسیت) ...
5 اسفند 1390

میز غذای تولد دانیال عزیزم*****

میز غذای تولد دنی که خاله نداجون فوق العاده زیبا تزئین کرد و خیلی قشنگ شده. دستت درد نکنه خواهر گلم که همیشه هوای منو داری و کمکم هستی و ممنون از زحماتت. امیدوارم که بتونم توی شادیهایت جبران کنم. ...
5 اسفند 1390

امیرعلی دوست خوب دنی.

امیرعلی جون, دوست و همبازی خوب دانیال که با مامان ندا اومده بودن تولد دانیال . مرسی عزیزم که اومدی و ممنون از کادوی خوبت. قربون اون خنده و ژستت******** ...
5 اسفند 1390

سرماخوردگی دنی !!!!!!!

عزیز مامان سلام . پسرم این هفته سرما خورده بودی و تمام هفته خونه بودم و مواظب تو و مشغول رسیدگی به تو عسلم.کلاسم نرفتیم الان خدا راشکر بهتری و منم خیالم راحت شد. امیدوارم که همیشه سلامت و خوش باشی و مامان و بابا مریضی تو رو نبینند. ...
5 اسفند 1390

گردش بابا دامون و دانیال و ..... خونه خاله مهناز*****

سلام پسرم صبح جمعت بخیر!!!!!! عزیزم امروز مثل روال جمعه ها بابا نون تازه گرفت و خوردیم و اماده شدین که دوتایی برین خونه خاله مهناز. اخه خاله بزرگه بابایی از شمال اومده بود و میخواست تو رو ببینه . خلاصه گشت و گذارتون کردین و پارک و بعدم رفتین خونه خاله مهناز. منم خونه و دو ساعتی به کلی از کارهام رسیدم و ناهار درست کردم و تا شما بیاین. وقتی ظهر اومدین بابا گفت: که اونجا همگی دور هم بودین و تو هم ذوق میکردی و بازی و فیلتم برده بودی و برای خودت بازی میکردی و خاله ها دیدنت و کلی خلاصه مورد توجه بودی. الانم ناهار خوردیم و داری شیر می خوری تا بخوابی که خیلی خسته شدی.   ...
28 بهمن 1390