danialdanial، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

دانیال زرنگ مامان بابا

بوستان مجیدیه

عزیزم یک پنجشنبه عصر سه تایی رفتیم گردش و پیاده روی و تو رو بردیم توی مجیدیه بوستان قشنگی که خیلی خوش منظره و با صفا بود و در واقع مکان جدیدی بود که تو هم خوشت اومد و بازی کردی و بعدم اومدیم خرید و شام گرفتیم و اومدیم خونه - اهان در ضمن بلالم برات گرفتیم و خوردی.   ...
9 شهريور 1391

قهرمان کوچولو

ای فدات بشم که این پارک دم خونه مامان بزرگه که هر وقت میریم خونه اش سر راه اول اینجا بازی میکنی و بعد بدو بدو میریم توی مسیر کلی با هم خوش میگذرونیم.   ...
9 شهريور 1391

خونه مامان بزرگ- (سالگرد ازدواج مامان و بابابزرگ ) مبارک

پسرم اینجا آماده شدیم و دوتایی بریم خونه مامان بزرگ و بابا بزرگ و بابایی هم از سر کار بیاد چون سالگرد ازدواج مامان و بابا بزرگ بود.رفتیم گردش کنان و سر راه پارک و بعدم اونجا بودیم تا بابا اومد و عمو ها و بعدم خاله مهناز و ... خلاصه همگی دور هم جمع شدیم و مامان هم غذاهای خوشمزه و ماهی هم سفارشی برای من درست کرده بود. مامان بزرگ و بابابزرگ سالگرد ازدواجتون مبارک - امیدوارم که همیشه سلامت و خوش باشین ...
9 شهريور 1391

غذای سفارشی بابا دامون

یک روز جمعه بابایی هوس ماکارانی کرده بود و تو هم تازگیها میخوری. خلاصه منم از صبح مشغول درست کردن ماکارانی شدم با سالاد و نوشابه و مخلفات .... خیلی خوشمزه و خوشگل شده بود - جای همگی خالی. ...
9 شهريور 1391

دانیال در دنیای نور

اینجا مرکز خرید دنیای نور هست نزدیک خونمون که معمولا" هفته ای یک بار با هم مییایم. البته عزیزم تو اصلا" از این مراکز و این جور جاها بر عکس مامان خوشت نمیاد. ولی اینجا به خاطر این آب نماها و پله برقی و ...را دوست داری و با هم میریم و اینجا هم محو تماشای این ابنماها هستی و با تعجب نگاه میکنی!!!!!!!!! ...
9 شهريور 1391

طبیعت زیبا **********

اینجا پارکی رفته بودیم که بسیار خوشگله و تو هم که از دست مامان نمیدونی چه کنی؟؟؟؟؟ همش مدل بهت میده و تندتند ازت عکس میگیره. اخه قربونت برم مگه میشه یک همچین عسلی داشته باشم و ازش عکس زیاد نگیرم. به هر حال پسرم این عکسه که در کنار خاطرات ما میمونه و بزرگ بشی نگاه میکنی و ما هم نبودیم از ما یاد میکنی و............  بابا و مامان عاشقتن. ...
9 شهريور 1391

پسرم برای خودت مردی شدی :))))

پسرم این عکست را خیلی دوست دارم و بهش نگاه میکنم میبینم که ماشالله برای خودت دیگه داری مردی میشی و منم دارم لذت میبرم و بهت افتخار میکنم - خیلی دوست دارم که زودتر حرف بزنی و بزرگتر بشی و کلی حرف و خاطره و درد دل برات دارم که فقط مخصوص خودمون دوتا مادر و پسره که  برنامه ها و نقشه ها برای آیندت دارم که امیدوارم هر دو توی این مسیر موفق بشیم و تو منو سر افراز کنی و خستگی این روزها را از تنم در بیاری. امین. ...
9 شهريور 1391