danialdanial، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

دانیال زرنگ مامان بابا

تولد 3 سالگی

این بار هم مامانی برنامه ریزی کرد برای تاریخ ٥ شنبه ٥ اسفند ٨٩ این بار هم زنانه باز هم یک کیک خوشمزه و غذاهای خوشمزه با دوستان خوبمان خیلی خوش گذشت .بزن و بکوب و خیلی باحال بود . تو هم با بابا رفتی بیرون و برای کیک وقتی آمدی اول پریدی بقل خاله شکوفه کلی براش ذوق کردی .خیلی صحنه قشنگی بود فیلمش هست ببین حتما . باز هم همه دوستان امدند .همه در اتاقت بازی می کردند (امیر علی . ایلیا . باران .اناهید سارا سالومه و تلما و ..............) ولی تو پیش همه نشسته بودی و با خودت بازی می کردی . فردای تولد هم بابا دامون بعد از جمع و جور کردت و تمیز کردن خانه کلی غور زد و از من قول گرفت تا سال دیگه در مهد کودک برات تولد بگیرم .بوس. &...
15 تير 1390

تولد 2 سالگی

سال دوم تصمیم گرفتیم که تولدت را به صورت زنانه و با دوستانم که نی نی دارند مثل تو بگیرم . کیک خوشگل و غذای خوشمزه و بزن و بکوب فراوون با عکسهای زیاد .کلی خوش گذشت . تاریخ ٥ شنبه ٦ اسفند ١٣٨٨ ( تولده اصلیت ٢١ بهمن که همیشه با خانواده جشن می گیریم .) نکته مهم وابستگی شدید تو به کنترل های تلویزیون هستش که دائم با انها بازی می کنی و در همه جا با خودمان می بریم . خودت هم از اول با بابا دامون بیرون بودی و سر کیک بریدن امدی خانه .یکمی گریه کردی و کمی هم خندون بودی . تولد ٢ سالگیت خوشگلم.ماه شده بودی مامانی. ...
15 تير 1390

عکسهای زیر 1 سال

سره همی که بابا از بهار واست گرفت . غروب سرد زمستون بود تو با بابا .در پارک تابان مامان قربونت بره که از بچگی عاشق حمام بودی ...
14 تير 1390

شرح خاطرات دانیال با عکس

تولد سال اول نانازم .قربونت بشم من .عاشق عکس بودی . وقتی می رفتی پارک کلی ذوق می کردی و می خندیدی این رو تختی و رو بالشتی جدیدت بود .زود تو رو خوابوندیم و ازت عکس گرفتیم .   قربونه سر سره بازی کردنت . اولین باری که سوار الاکلنگ شدی . ...
14 تير 1390

مرکز هوش و پژوهش کودکان

خاله ندا وقتی امیر علی رو برد به این مرکز به من هم معرفی کرد من هم تو را بردم . اول که وارد شدی همه حا رو برانداز کردی محیط بازی کودکانه بود و خانمی در انجا بود که در مورد تو و خصوصیاتت از ما سئوال کرد من و تو را برد در اتاقی که با هم لگو بازی می کردیم .و پازل حل کردیم . خلاصه گفت بررسی می کنیم و بعدا جواب می دیم .  بعد از دو هفته به بابا ایمیل زدند و در موردت نوشته بودند که هوش ذهنیت خیلی خوبه ولی هوش کلامی ات هنوز کامل نشده و باید تقویت بشود . الان هم در حال حاظر ما تو را هفته ای ٣ بار برای کار در مانی ( خانم دکتر بهنیا در رسالت ) می بریم . تا تو ارتباطاتت قوی تر بشه و زودتر بتوانی حرف بزنی .
14 تير 1390

اولین کلماتی که به زبان اوردی

بین ٦ تا ٩ ماه بود که به صورت پراکنده شروع به حرف زدن کردی اول بابا و دد و مامان بود .که البته مامانی هم این دوران با تو صحبت می کرد ولی تو توجه نمی کردی و یکی از مهمترین علایقت تماشای تلویزیون بوده و هست مخصوصا کانال پ ام سی میوزیک . متاسفانه مامانی این رو بهت می گم که از یک سالگی تا به امروز با بچه های دیگر زیاد ارتباط برقرار نکردی .و به قول همه اطرافیان برای خودت یک دنیایی ساختی که با خودت سرگرمی و دل مشغولی مامان و بابا حرف نزدنت هست .خیلی باهوشی و با قول خانم دکتر مداح شاید بیشتر از همه بچه ها هم می فهمی اما از حرف زدن خودداری می کنی . به تازگی من و بابا دامون با با نظر مشاوران جلسات کار در مانی می بریم برای زیر سازی صحبت ...
14 تير 1390