تولد خاله گلاره و .... خوش گذرونی پدر و پسر******
پسرم خوشگلم از پنجشنبه برات بگم:
که من و تو تا ظهر با هم خونه بودیم و کارتون دیدی و کارت بازی و با فیلت مشغول بودی
و منم سرگرم غذا و اماده شدن خودم و تدارک کارهام و ... اخه امشب مامان تولد خاله گلاره
دعوته و قراره تو و بابایی هم با هم خوش بگذرونین.( پسرم من همیشه این مهمونیها که میرم
تو با بابایی هستی- یعنی اصلشم همینه - معنی نداره پسر همیشه دنبال مامانش باشه)
تو پسر این مامانی : مستقل و قوی****
حالا بگذریم- خلاصه من رفتم ارایشگاه و ... تا عصری که خاله شکوفه اومد دنبالم و رفتیم
البته هر جا برم دلم با تو پسرم و به ما هم خیلی خوش گذشت و اینم میز شام خاله گلاره
که کلی زحمت کشیده بود و خوشمزه بودند.
بعدم کیک+ کلی عکس گرفتیم و خوش گذشت و شب اومدم خونه تو خواب بودی.
بابا گفت: که با هم رفتین گشتین و اومدین عصرونه + شام و ... کلی بازی کردین و شیر خوردی و
خوابیدی . خدا را شکر که به همگی خوش گذشت.
دامون جون از تو هم ممنونم که توی مهمونی همش تعریف از تو بود و کلی بهت افتخار کردم.
بچه ها میگفتند که افرین به دامون که هم شوهر خوبی هست هم پدر خوبی که از اول کمکت بوده
و هست . (مرسی عزیزم- و واقعا" ازت ممنونم)