حکایت مسافرت حیران- خرداد 1391
دنی جونم ما قرار شد که چند روز تعطیلی خرداد را به ویلای خاله نوشین و عمو مهران به همراه دوستامون بریم.
خیلی خوشحال بودیم و هیجان - چون پسرم نمیدونی مسافرت با دوستهای خوب چقدر عالیییییییی.
خلاصه وسایلمون را جمع کردیم و بلیط هواپیما گرفتیم و رفتیم و 3 روزی بودیم که سه روز به یاد موندنی و تاریحی شد.
یک اکیپ 20 نفری بودیم که از صبح میگشتیم و با هم غذا درست میکردیم و شب ها میرفتیم گاهی
گردش و شام بیرون و جاهای دیدینی اردبیل را دیدییم , مثل دشت فندق لو - استارا - لب دریا- دیلمان
حیران که دیگه گل سرسبد بودو ..... خلاصه آش دوغ معروف اردبیل - کباب ترکی که معرکه بود
و کلی خاطرات خوبی برای ما موند و به تو هم خیلی خوش گذشت و تو هم پسر خوبی بودی و به ما خوش گذشت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی