حکایت تولد خاله نوشین :)))))))))))
پسرم شنبه تولد خاله نوشین بود و قرار بود که ما سورپرایزش کنیم.
خلاصه همگی با هم زنونه برنامه ریزی کردیم و عصری با کادو و کیک رفتیم دم خونه خاله نوشین.
دیگه نمیدونی چقدر خوشحال شد و ... جالب بود .تو و بابا هم خونه بودین که قرار شد شب هم مردها بیان.
تا اقایون بیان کلی ما گفتیم و خندیدیم و توی تراس نشستیم و لذت بردیم.
شب تو هم با بابایی اومدی و زفتی توی تراس و بازی و 10 شب هم خوابیدی . ماهم دور هم بودیم.
خاله نوشین هم شام از پرپروک زنگ زد و اوردن و .. خیلی خوشمزه بود. جای همگی خالی.
بعدم کیک و اوردیم و شمع و ... عکس گرفتیم و کادوها را باز کردیم و ... یک شب به یاد موندنی شد.
(((نوشین جونم تولدت مبارک عزیزم و ممنون بابت پذیرایی گرمت به همراه مهران جون ))))
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی