7 جلسه کلاس و اومدن دایی علی رضا.
امروز مامانی از صبح باهم بودیم کلی با هم بازی کردیم شیر و چایی بیسکویئت خوردی اب پرتقال ومنم برای ناهار لوبیا پلو درست کردم و خوابیدیم وعصری ٥.٥ بابا یی رفتیم کلاس .
خانم بهنیا با من و بابا صحبت کرد و خیلی ازت راضی بود و گفت کارایی که بچه ها تو ٢٠ جلسه می کنن تو توی ٦ جلسه انجام دادی و کلی خوشحال شدیم.
امروز هم فشرده تر کارها رو انجام دادی با توجه و تحمل یهتر. و اومدیم خونه تو با بابایی مردونه رفتین خرید و گردش و بابایی گفت: دم در قصابی گوسفند بود و تو رفتی نازش کردی بهش کاهو دادی خورده.
وساعت ٨ اومدین و دایی علیرضا هم اومد کلی گپ زدیم تو با دایی بازی کردی عکس گرفتین.
شامت خوردی با بابایی توپ بازی کردی من هم مشغول نوشتن وبلاگ تو شدم و الان ١١ شبه شیرت خوردی و پای تلویزیون دراز کشیدی.
پسر گلم خوابای خوب ببینی.دعای مامانی همیشه بدرقه راهت هست.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی