خاطرات پنجشنبه و جمعه. ابان 90.
سلام عزیزم . خدا را شکر که حالت بهتره و ما هم خیلی خوشحالیم.
پسرم از پنجشنبه برات بگم که تا عصری با هم خونه بودیم و اماده شدی
بابا بردت خونه مامان بزرگ و من و بابا هم رفتیم گردش و شام هم رفتیم
خوردیم و شب اومدین دنبالت که دیدیم با مامانی دارین قدم میزنین و
برین پارک که وقتی ما رو دیدی کلی ذوق کردی.
خلاصه اومدیم خونه و شب خوبی بود.
جمعه هم خونه مامان نازی و بابایی رفتیم و تا عصری خوش گذشت.
مامان نازی اش رشته درست کرده بود و ... خوش گذشت.
البته مامان گیتا حسابی سرما خورده و بی حاله.
هر وقت پسرم سرما میخوری مامان هم مریض میشه.
اینم از دو روز تعطیلی ما که خوب بود. و به خوشی گذشت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی